مهمان ندیده ها

آقای راد زخم ارزگان ندیده است
این شاخه هیچ یورش توفان ندیده است

محكوم حكم سلطنتی بوده و ولی
كله منارهای فراوان ندیده است

فارغ نبوده از جدلی دولتش ولی
كشتار روزمرّه ی انسان ندیده است

تا خاكریزهای ترین كوت رفته است
او تكه تكه طفل هراسان ندیده است

تبعید كرده از وطنش این دل مرا
این دل كه غیر گرگ بیابان ندیده است

تبعید كن مجدداً این جان خسته را
این استرالیای تو مهمان ندیده است

شناسنامه