آخرین اشعار

من و کبوتر

پریده روح پریشان من میان جان کبوتر
گذشته تیر تحمل از استخوان کبوتر

چه بادهای بزرگی جهیده جانب جنگل
و اتفاق همیشه در آشیان کبوتر

نه پشت گنبد مسجد نه روی برج کلیسا
پر از غروب و غریبی بود جهان کبوتر

از این به نعش گرفتار روزگار کلاغی
تفاوت است میان من و میان کبوتر

ز بی‌کرانی دنیا چه خواستیم به غیر از
یک آسمان کبود و یک آسمان کبوتر

شناسنامه