آخرین اشعار

منتظر است

سکوت کرده زنی و قطار منتظر است
خزان شکسته و اینک بهار منتظر است

شبی نگفتم «انالموی یار» فهمیدم
که حلقه حلقه به اقرار، دار منتظر است

به نامه ام بزن امشب به مُهر لب سرخی
که تا تو لب نگشایی انار منتظر است

پرنده آمده تا میلۀ تفنگ، عجب
که تا تو ماشه چکانی، شکار منتظر است

فقط نگاه تو کافیست تا که جان بازم
ببین به باختن من قمار منتظر است

من عطش زده دنبال آب های حیات
به جام های تو لب آب دار منتظر است

سکوت کرده ای امّا به قدر پیرهنت
درون سینۀ من انفجار منتظر است

شناسنامه