آخرین اشعار

مرگ و زندگی

معنی انتظار را اصلا از چنار کنار جاده بپرس
درد رفتن از این حوالی را از دل عابر پیاده بپرس

آه! از بادهای طوفانی که درختان چقدر می‌شکنند
درد و رنج شکستگی را از شاخه‌هایی که افتاده بپرس

درمن حرفی برای گفتن نیست، گله از روزگار بسیار است
علتش را برو از آنی که درد را در دلم نهاده بپرس!

از زمینی که خشک و سوزان است معنی آب را چه می‌پرسی
از زمینی که غرق باران است از تنش سبزه‌های زاده بپرس

من چه میفهمم از عذاب و ثواب، از خداوند و حکمت و کارش
من نمی‌دانم این سوال تو را، لطف کن یک سوال ساده بپرس

ساده یعنی که من همین هستم با قلم، دفتر و دو تا واژه *
زندگی را ورق زدم تاحال، زنده در گوری ام زیاده، بپرس!

*مرگ و زندگی

شناسنامه