غرور و ناز تو زیباست با زنانگی ات
مرا ببوس، بریز از شراب خانگی ات
در آتش تنِ تو پخته میشوم، شده است
تنت تنور، تنم نان در این تنانگی ات
هواست برفی و من مست و شب، شرور و دراز
چه لحظههای عزیزی است بی بهانگی ات
به چشمهات، به دریا مرا پناه بده
که من نهنگم و محتاج بی کرانگی ات
که منجمد شده ام، قرنهاست خاموشم
مرا دوباره به رقص آر با ترانگی ات
شراب و شمع منی، ابر و آفتاب منی
نگو که کشته مرا شور شاعرانگی ات