آخرین اشعار

محرم، بهانه‌ی اشک و غزل

حسین نام من و شعر من نشانه‌ی من
و کربلا سفر سرخ و عاشقانه‌ی من

شکوه شعر من از قامت ابوالفضل است
صدای اصغر، خوابیده در ترانه‌ی من

شروع گشته ام از ظهر سبز عاشورا
فروغ آمده از كربلا به خانه‌ی من

طلوع كرده شب پیش ماه از چشمم
نشسته زورق خورشید روی شانه‌ی من

محرم است چراغی که شعله بر دوشش
عبور می کند از باور زمانه‌ی من

محرم است نگاهی به رنگ جاری شعر
به رنگ روشن احساس شاعرانه‌ی من

محرم است كه هرگز نمی رود از یاد
برای اشك و غزل می شود بهانه ی من

شناسنامه