آخرین اشعار

مثل یادی گمشده

هر نفس آتشفشانی از گلویم میگذشت
بی تو دیشب بی كسی از چارسویم میگذشت

سایه ام لغزان‌ترین پهلوی من پژمرده بود
روح من لرزان‌ترین از پیش رویم میگذشت

مرگ از دهلیز سرد استخوانم با شتاب
مثل یادی گمشده در جستجویم میگذشت

سایه بی باوری از چشم هایم میوزید
یاس از شریان زرد آرزویم میگذشت

یاد سرگردان تو سوزانتر از غم در سرم
صاعقه میگشت و از هر تار مویم میگذشت

قصه ابری خود را با چه كس باران شوم
بی تو دیشب بی كسی از چارسویم…

شناسنامه