تقدیم به شهیدان حرم مطهر رضوی (شهید اصلانی و شهید دارایی)
هر آینه آیینه غزل خوان شده در صحن
مبهوت تماشای شهیدان شده در صحن
خون سرخی سبزی است که در فصل بهاران
رسوا گر پاییز و زمستان شده در صحن
خون راه رسیدن به سلامی است که پیداست
در حسرت لب های تو پنهان شده در صحن
افتادی و برخاست به تکرار تو تکبیر
تاثیر قیام تو دوچندان شده در صحن
لب های تو آیات الهی است که اینک
خاموش ترین قاری قرآن شده در صحن
در مأذنه ی حنجر تو نام علی بود
این حنجره خود خنجربُرّان شده در صحن
ای خلق بگویید غریب الغربا کیست؟!
جز صاحب این دیده ی گریان شده در صحن
این شاه نصیحت گر فرزند شبیب است
پس روضه ی سختی است که عنوان شده در صحن
گودال عطش، شمر ستم، خشکی لب ها
چون کرب بلایی است که مهمان شده در صحن