آخرین اشعار

ما مثل کوه پشت شما ایستاده‌ایم

هرچند خسته ایم و به زانو فتاده‌ایم
لاکن چو کوه پشت شما ایستاده‌ایم

یادم نرفته است که آیین مان یکیست
با آن نشان به خاک شما پانهاده‌ایم

هم راه، هم عقیده و هم کیش و هم زبان
از یک تبار و تیره و یک خانواده‌ایم

تیر تو درکمان بُوَد و تیغ من به کف
آرش نگاه کن! که رودابه زاده‌ایم

روی دو دست خالی ما هم حساب کن
ما کشتهٔ نگاه و جبین گشاده‌ایم

گوید زبانِ ساکت و چشمان باز ما
ما بارقیب زیرک و با یار ساده‌ایم

در فکر ما مخاطرهٔ نان و آب نیست
ما رهروان خونی این راه و جاده‌ایم

از اسپ اگر فتاده ولی اصل‌مان به جاست
گاهی سوار بوده و گاهی پیاده‌ایم

اما بگویم اینکه نمکهای خورده را
با پا و سر دویده، به پای اعاده‌ایم

خوکان اگر مقابل تو صف کشیده‌اند
ما مثل کوه پشت شما ایستاده‌ایم

شناسنامه