سرشار از غرور و غزل بوده عشق تو
آری چقدر ماه عسل بوده عشق تو
سبک نگاه تو غزل ناب بیدل است
همراه با چه کوه و کتل بوده عشق تو؟!
حس پرستش است مرا از جمال تو
واعظ خطا نگفته، هبل بوده عشق تو
اسطوره ها حکایت ژرفای چشم تو است
عهد عتیق و کیش ملل بوده عشق تو
اَمثال را که حکمت اعصار خوانده اند
جانمایه های ضرب مثل بوده عشق تو
تو را ز قلبِ من و مرا از تو آفرید[1]
در گوهرم ز روز ازل بوده عشق تو
آدم گرفت دست تو را از بهشت و رفت
یعنی که انتخاب اول بوده عشق تو
گاهی به شکل مادر و گاهی به شکل زن
همواره برج سبز حمل بوده عشق تو
صد بار زنده گشته و مردم در این جهان
امّا خوشم که دست اجل بوده عشق تو
عصر پسامدرن و قفس های آهنین
پروازِ رو به اوج قلل بوده عشق تو
آلودگی است سهم نفس از هوای شهر
تنها محیط سبز محل بوده عشق تو
بحران جنگ و صلح زکشمیر زلف تو است
آمیخته به جنگ و جدل بوده عشق تو
امّا برای شاعرت این روزهای تلخ
یک دفتر از غرور و غزل بوده عشق تو