آخرین اشعار

لب شیرین

تازه کن جان مرا ای گل دردانه من
ای صدای نفست صبح صمیمانه من

تو بهاری چه در انبوه درختان شمال
چه در این پیچش نیلوفری خانه من

هرچه یلدا بنویسند سر موی تو را
امشب اما شب قدر است سر شانه من

هی سرک می کشی از آخر هر بیت غزل
آه ای شوخ پری چهره دیوانه من

مرگ حق است ولی کاش شبی پر بشود
با شراب لب شیرین تو پیمانه من

شناسنامه