خیابانی
که تو از آن کوچیده باشی
فقط
ایستگاه شلوغی است
با مسافرانی گیج
بیآنکه هیچکدامشان سر برگردانند
و به پنجره خانهٔ کوچکی چشم بدوزند
که از سالیان دور
دختری در آن
آرام
آرام
قد میکشید
شعر میگفت
بولانی میپخت
و عاشق زبان هلندی بود.
خیابانی که تو از آن کوچیده باشی…