به نام خاک کف پای دوستان علی
جهان شبیست در آغاز داستان علی
جهان پرنده مستیست روی گنبد صبح
رها شدهست در ایوان آسمان علی
زمین همیشه به بنبست خورده پشت سرش
زمانه باخته جامانده از زمان علی
همان زمان که علی بود و هیچ چیز نبود
به غیر نام خداوند بر زبان علی
همان زمان که الوالعزمها قبول شدند
به لطف گوشه چشمش در امتحان علی
عجیب نیست اگر رودها پریشاناند
گرفتهاند چهل جا شبی نشان علی
مگیر خرده اگر پس زدیم دنیا را
به ما نساخته چیزی به غیر نام علی
جهان اگر چه که نشناخت ما شناختهایم
خدای را سر هر کوچه با اذان علی
نجف به فاطمه سوگند خوردهام مردم
که پای پس نکشم من از آستان علی
قسم به فاطمه را این جهان نمیفهمد
قسم به فاطمه یعنی قسم به جان علی