از سینه ات برون زده مجروح دیگری
بر شانهات شکسته دل کوه دیگری
دارم فقط به غرق شدن فکر می کنم
حتّی اگر که سر برسد نوح دیگری
تنهایی ات وسیع تر از کشورت شده
گم می شوی همیشه در انبوه دیگری
ما را هزار بار غمی کشت و سر زدیم
ققنوس وار از پس اندوه دیگری
با شعر می شود که جهان را عوض کنم
در قالبش اگر بدمم روح دیگری
جستم تمام صفحهی آب و ستاره را
مثل تو نیست دخترِ بشکوه دیگری