باز هم درکنار تو هستم
غم شریک و برار تو هستم*
آتش انگار در سرای من است
سوختم داغدر تو هستم
آتش انگار در تن وجانم
جان من بیقرار تو هستم
غم من بوده روی شانهٔ تو
ای غمم سوگوار تو هستم
خون من گشته قاطی خونت
سرخ در لالهزار تو هستم
از قدیم و ندیم یادت هست
که همان همتبار تو هستم
نام تو خورده روی سینهٔ من
لاجرم در شمار تو هستم
مثل سرو و چنارهای بلند
همسرو هم قطار تو هستم
گر خدای نکرده باز خطر…
آتش کارزار تو هستم
شمس تبریزیِ همیشهی من
چه کنم من دچار تو هستم
*. برار: برادر به زبان محاوره