آخرین اشعار

عاشورای کابل

از شیشه های شهر کابل خون چکان پیدا است
آیینه های شهر مان هر روز عاشورا است

از شانه اش افتاد در پای علم پر خون
این بار دستان رقیّه در حرم سقا است

گیسو به گیسو دختران آغشته در خون اند
در مخته ها بغضی که ترکیده است یا زهرا است

گیسوی سرخ کودکت را ناز کن مادر!
اصغر همیشه در میان خون خود لالا است

از چشم خونینی که بین جا نماز افتاد
باید بدانی سجده گاهش تربت مولا است

پرپر زنان قلبی میان کوچه می خواند
رنگ حنا هر جا چرا رنگ عروسی ها است؟

سبزینه پوشی می زند فریاد در تصویر
یعنی که زینب باز بین کشته ها تنها است

پای علم یک دختر معصوم می گرید
دست سکینه همچنان در دامن آقا است

گهواره ها را منفجر کردند خواب آلود
شام غریبان شمع ها آبستن فردا است

خون شما دامانشان را زود می گیرد
خون شما از جنس توفان های عاشورا است

شناسنامه