پیوسته درد می کشم و درد می کشم
پاییز هر چه بر سرم آورد می کشم
صورتگر خزانم و در پردۀ خیال
یک تابلو برای تو خوش کرد می کشم
تا با فضای باغ کمی آشنا شوی
یک لانه گک که می شکند سرد می کشم
طرح دگر که می کشم از روزگار خویش
در دست باد شاخه گلی زرد می کشم
بازی ادامه دارد و من مانده ام که باز
دیگر چی از زمانۀ نامرد می کشم
سیگار و چای تلخ و من و چرخ نرد باز
پوچی نتیجۀ که از این نرد می کشم