شاخهی سربرهوا گردیده از “بر” سر به زیر
سن هجده میشود زانروی دختر سر به زیر
نیم روحش سرکش است و نیم دیگر رام عشق
نیم روحش سر بلند و نیم دیگر سر به زیر
شرم، یعنی که بپوشی چشم جز از عشق خود
سربلندم کرده ای، ای پای تا سر سر به زیر
بس که تو بالابلندی دیدهام در پیش روت
میشود حتا سپیدار و صنوبر سر به زیر
من اگر جز سربلندی تو میخواهم؛ خدا
از همین اکنون مرا تا روز محشر سر به زیر…
گردنم را درد آورد این غزل با این ردیف
بود از بیت نخستین تا به آخر سر به زیر