رها ز قید زمان، راز دیگری دارد
دو چشم شرقی او ناز دیگری دارد
میان چشمش با بالهایی از ملکوت
پرندهای است که پرواز دیگری دارد
به فصل عاشقی ایمان بیاور ای شاعر!
که چشم مستش اعجاز دیگری دارد
لبش شکفتن موسیقی گل سرخ است
که نغمهای دگر و ساز دیگری دارد
پُر از شراب، پُر از شعر، شاد و دستافشان
به شهر چشمش شیراز دیگری دارد
طلوع کرده دو چشمش در آسمان دلم
گمانم عشق سرآغاز دیگری دارد
سپاه عاشقش از حد گذشته، باز از سر
سرِ گرفتنِ سرباز دیگری دارد