آخرین اشعار

شکسته سقف رویا

شکسته سقف رویاهام، در و دیوار… ویرانم
به حلقومم رسیده در تب و تاب نفس، جانم

من آن خاک اضافی ام، خدایم وقت گیر آورد
سرشت و بعد لولم داد، خدای من که حیرانم

به دستم داد طوماری، فکاهی در فکاهی ها
سند دارم که شک دارم که شک دارم که انسانم

ازین آشفته بازاری، ازین حدسی که قبلن
گفتم این بر می تراود که نهال خشک آبانم

جهنم را همین اینجا، جهنم را خودم دیدم
درون _ آتش _ حسرت شبیه _ شعله پیچانم

دل و دستم، دل و سینه م، دل و پاهای لنگ من
نه اصلن بید مجنونم، نه اصلن بید لرزانم

درونم مرده هایی هست آری بی گمان مردم
زیارت هم شبیه م نیست اصلن من بدخشانم

بیا با لشکر عشقت به ویرانه سری بسپار
نیایی دختر امداد، ته ی آوار می مانم

شناسنامه