آخرین اشعار

شکسته‌اند

دشوار شد نفس که هوا را شکسته‌اند
آواز عاشقانه‌ی ما را شکسته‌اند

دوزخ نهاده‌اند فرا راه بانوان
پاکیزگی نام خدا را شکسته‌اند

جرم است از رهایی و پرواز دم زدن
پر را بریده‌اند و پا را شکسته‌اند

زندانیِ سکوت شده شهر بعد از این
هر کس که می‌پرید رها را شکسته‌اند

افسرده‌ است سفره‌ی دل‌واپسی ما
دل را شکسته‌اند، دعا را شکسته اند

روییده جای رابطه‌ها کوه فاصله
ما را شکسته‌اند و شما را شکسته‌اند

شناسنامه