آخرین اشعار

شکر خوبم

شکر، خوبم، نفسی بازدم و دَم دارد
سفره‌ای هست؛ اگر بیش اگر کم دارد

گله از خشک‌مزاجی در و پنجره نیست
خانه‌ی چشم خودم یک کَمکی نم دارد

دل از آن شور و هیاهو شده هرچند تهی
آنقدر ذوق که یاد تو بیفتم دارد

پرس و جو کردم و گفتند کمی غم داری
این که در ذات جدایی است؛ کمی غم دارد

حرص آرامش من را نخور و فرض بگیر
سنگ قبری است؛ کنارش گل مریم دارد

میل پاشیدن آبی که سر گل داری
وه که در خاک دلم ریشه‌ی محکم دارد!

یاد ما کردی و صد شکر که باور کردم
زلف اگر نیست سرم شانه فراهم دارد

شناسنامه