خواهم تو را ای ماه و می آرم به چنگ امشب
شور شکاری تازه دارد این پلنگ امشب
دیشب ربود از آخورش رخش غرورم را
باید بگردم کوهها را با تفنگ امشب
با همت غوکان آبی همسفر بودیم
دریا نمی زاید دگر غیر از نهنگ امشب
فردا بر این ویرانه ها بیم از حرامی نیست
از چشم این آیینه افتاده است سنگ امشب
از هفت خوان خوف هم بگذشت پور زال
دیگر مخواب آسوده ای پور پشنگ امشب
دل را به خوف عشق بازی آشنا کردم
بستم کمربند جنون را سخت تنگ امشب