اینجا کابل است
شهر مه گرفتهی بارانی
با چشمانی از حدقه درآمده
سرشار از هزاران لکنت
دختران کابل
از روسریهاشان
گودی پرانی[۱] رنگارنگ ساختهاند
و به امید آفتاب، نشسته
تا در بامداد عید
فرازش کنند بر کوه آسمایی[۲]
شادمانه
کودک وار
دیگر حتی از آسمان، سنگ هم ببارد
دختران کابل
بازیشان را بر هم نمیزنند
و سراپا آرزو میدم در (عاشقان و عارفان)[3]
شربت است و شیرینی
هارَنگِ[۴] موتَر[5] عروس
بوی گل سرخ
فضای صمیمانه خوبی است
بیحضور بعضیها
۱. گودی پران: بادبادک، کاغذ باد
۲. کوهی معروف در کابل
۳ محلهای معروف در کابل
۴. بوق
۵. اتومبیل