آخرین اشعار

شعله‌ور

شتاب کن که صدای عبور شعله‌ور است
طنین کوه به کوه غرور شعله‌ور است

صدا به هیئت یک باز، غرق پرواز است
و آسمان ز هیاهوی شور شعله‌ور است

زمین به جان فلک تیر می‌زند زین‌ رو
ردای شب همه از زخم نور شعله‌ور است

چراغ راه‌ همان کینه‌ی مقدس ماست
که بین سینه‌ی ما کوه طور شعله‌ور است

به روز، بیرق اگر بر نشد به قصد نبرد
به شام‌گاه، چو شمعی به گور شعله‌ور است

تنور دوزخ اگر داغ‌گاه ظالم‌هاست
چه جای حیرت اگرشان قبور شعله‌ور است

شکسته باد دهانی که گفت باکی نیست
اجاق‌مان چه به سوگ و چه سور، شعله‌ور است!

شناسنامه