آخرین اشعار

شام بزمِ طرب

از صبح زود تا خود شب فکر می کنم
دارم به کار ام وهب فکر می کنم

معجونی از عواطف و احساس های پاک
یعنی به مهر و صبر و غضب فکر می کنم

گاهی به راه سرخ شهادت به آرزو
گاهی به آن چه کرده طلب فکر می کنم

پی می برم به ارثیه ی خانواده اش
وقتی به جلوه های ادب فکر می کنم

خوشبخت بوده است که در ذهن روضه نیست
وقتی به شام بزمِ طرب فکر می کنم

وقتی به مجلس می و طشت و سرِ حسین
وقتی به چوب و گوشه ی لب فکر می کنم

شناسنامه