سیاه‌پوش

خورشید، ماه، ماهی و انسان سیاه‌پوش
دریا و کوه و دشت و بیابان سیاه‌پوش

از برف نیست پیرهنی بر تن زمین
در بهت مانده است زمستان سیاه‌پوش

یاس سپید شاخه‌ی توحید چون شکست
گشته‌ است باغ باغ درختان سیاه‌پوش

از کوچه سوگواره‌ی گل امتداد یافت
مانده‌ است قرن قرن خیابان سیاه‌پوش

از زخم تو بلال سروده اذان و اشک
از داغ تو ابوذر و سلمان سیاه‌پوش

از آن زمان که آیه‌ی تطهیر سوخته
مانده است روی طاقچه قرآن سیاه‌پوش

شناسنامه