آخرین اشعار

سورهٔ آخر

دیشب فرشته‌ای به زمین‌ آمد
وقت نزول آیه‌ی دیگر بود
«اندوه سهم آدمیان باشد»
این آیه‌های سوره‌ی آخر بود

اندوه، بی‌پناه و پریشان‌حال
آواره بود در ملکوتی سرد
پس وحی گشت و یک‌سره نازل شد
بر خانه‌ای که خون و صنوبر بود

چون غصه‌ها همیشه گلوگیر‌ند
پایین نرفت آب خوشی، هرگز
از آن گلو که با هیجانی سرخ
بغضی در آن همیشه مقدر بود

انسان میان قحط و پریشانی
کافور روی زانو و پیشانی
دنبال بوی زندگی‌اش می‌گشت
در عالمی که مرگ، معطر بود

پیغمبر قبیله‌ی ما می‌گفت
غم از نشانه‌های خداوند است
در روزگار ما که خدا را شکر
این آیه‌ها مدام و مکرر بود

شناسنامه