کوچ کرده ولی به یادِ قدیم میدهم کوچه را مدام سلام
خانهجانش! اتاقِ خالیِ او! کنجِ بی اویِ پشت بام! سلام
ردِ پای از او به جا مانده! پاش روی تو بوسه خوابانده
عکس او! دق نیار فرمانده! بر لبم جز شما حرام سلام!
نگذر اینقدر از کنارم قهر، چه خبر بود لای موهایش؟
ای نسیم ازو رسیده به من! ملودی جانِ بیکلام! سلام
راه افتاده بود دنبالم، تا دویدم دوید همپایم
گفتمش کیستی؟ چه هستی! گفت، سایهات هستم ای امام! سلام
خبر آورده اند قاصدها، پاکبازان به دور تو جمع اند
قبله بودی و رو به تو گفتم! ای نشسته در ازدحام سلام!
چشمهای براهِ خستهی من! حرفهای دلِ شکستهی من!
گفته بودم که بر نمیگردد، بغضِ در حالِ انهدام سلام!
خواب دیدم بلند میخندم، چشم وا میکنم نمیبندم
من چرا مثل قبل خرسندم!؟ داده بودی به من پیام “سلام!”
فکر کردم که آمدی پیشم، هیچکس نیست، باز بی خویشم
رد شدم از کنار خود گفتم، یار دیرینهام! سلام سلام!