سرگذشت

چون تلخی شراب شب امروز هم گذشت
فردا چه خواهد از سر این بار غم گذشت

امروز باز سیخك موی تو گشته بود
سیخی كه دیشب از قفس سینه ام گذشت

با یك نگاه رنگ و رخت یك رقم پرید
روزم تمام بی رمق و یك رقم گذشت

از سر گذشته ام، سر از امشب نمانده است
حتا به قدر یك سرِ مو در سرم «گذشت»

بسیار پیر کرده مرا عمر ناجوان
عمری كه در كنار تو بسیار كم گذشت

شناسنامه