سرودهای از جناب آقای حمید مبشر استاد سید ابوطالب مظفری
کم کم بگوش می رسد آوازه ی بهار
شاعر بلند شو به تماشای آبشار
شاعر بلند شو سفر تازه می رویم
با کاروان شعر و هنر سمت باغچار
شاعر قصیده ای بسرا فصل نو شده است
شادی بکار در دل این باغ و جویبار
تو قله ای و قله پریشان نمی شود
در های و هوی سرد زمستان کوهسار
همواره سربلند و سترگ ایستاده است
در گردباد وحشت و طوفان روزگار
تو چشمه ای و چشمه پر از جوشش و تب است
رودی که هیچگاه نیفتد ز اعتبار
رودی که تا همیشه در این شهر جاری است
سرشار از طراوت و شادی و افتخار
شاعر بلند شو غزل تازه ای بخوان
روشن کن از خیال چراغی در این غبار
گل رسم کن ستاره بیفشان صفا بیار
رودی بکش به سمت ارزگان و قندهار