آخرین اشعار

سرخ رهایی

می رسد روزی که دستی ز آستین آید برون؟
دست پر مهری، نه مشت آهنین آید برون؟

شهسوار عادلی، یا رهبر آزاده یی
از همین جا، از دل این سرزمین آید برون؟

نه غلام ملک مردم، نه اسیر دست کس
نه ز امریکا برآید، نه ز چین آید برون؟

این کهن سالان که عمری خلق را رنجانده اند
می شود مردی ازین نسل نوین آید برون؟

تا که داد داد خواهان گیرد از بیداد گر
می شود نوشیروانی از کمین آید برون؟

شعر سرخ عشق بر لب، دست هایش بی تفنگ
زیر پا رخش رهایی، این چنین آید برون؟

شناسنامه