زندگی را با ملال ذاتی اش
دوست دارم با غم افراطی اش
لحظه های درهم بیم و امید
اشک های با تبسم قاطی اش
توپ بازی… خنده های بچه ها
کودکی و کفش تاتی تاتی اش
کوکِ دلتنگِ صدایِ مادرم
پشتِ چرخِ کوچکِ خیاطی اش
حرفهایِ فلسفیِ خواهرم
فکرهایِ غالبا سقراطی اش
با برادر، گفتن از غربت… که بود
دوری و دلتنگی ام، سوغاتی اش…
قبضِ آب و قبضِ نان و قبضِ جان
قرضِ بابا و غمِ اقساطی اش…
در بساط درهمش دارد ولی
روزِ خوش در روزگار آتی اش
دوست دارد این به تنهایی دچار
زندگی را با ملالِ ذاتی اش…