سر باز کرد این بار هم یک زخم تازه
خودکار، دفترچه، قلم، یک زخم تازه
در راه مکتب فرش کردم بستر خون
هر روز دارم دست کم، یک زخم تازه
فوج پرستو کوچ کرده دسته دسته
ما ماندهایم وهر قدم، یک زخم تازه
وا میکنم تا بقچهاش را میشود کشف
در بین کیف دخترم، یک زخم تازه
خورشید، خون آلود در چنگ شبتار
بر شانههایم بار غم، یک زخم تازه
نامم هزاره میزند تاریخ هر روز
بر فرق من سنگ ستم، یک زخم تازه
ای پایتخت زخمهای کهنه کابل!
خورده به تقدیرت رقم، یک زخم تازه