آخرین اشعار

رکوعی در پیشگاه حیرت

رکوع و سجده‌ای در پیشگاه چشم حیرانت
مسافر در میان جاده و شهر و خیابانت

قنوتی بسته‌ام بر بال جبراییل در افلاک
نماز من شکسته مثل گیسوی پریشانت

میان جانمازم شاخه‌ای نیلوفری رویید
کبوتر شد پرید و رفت روی صحن ایوانت

دلم هر لحظه با گلدسته‌ها آهنگ می‌بندد
طنین‌اش زود می‌پیچد به صحرا و بیابانت

قدم‌های ترا مرغابیان با گریه بوسیدند
مرو امشب به مسجد سرورم جانم به قربانت

میان کوچه‌های کوفه هستم باز سرگردان
بیاد دردها و غصه‌ها و سفره‌ای نانت

شناسنامه