آخرین اشعار

رژیم نحس دانشمندکُش از نقشه خواهی رفت

زبان گفت‌وگو گاهی تفنگ و گاه خودکار است
ولی با اهل خیبر ذوالفقار مرتضی کار است

زدی یک زخم کاری، می‌خوری صد زخم ‌کاری‌تر
جهان در پیش چشمانت پس از این تیره و تار است

سلامی را گرفتی، آرزوی او شهادت بود
علی بی‌یار و تنها نیست یک ایران علی‌یار است

رژیم نحس دانشمندکُش از نقشه خواهی رفت
به هرسو رو کنی تاریکی و بن‌بست و دیوار است

نشستی با خودت گفتی، «بزن‌دررو» عجب راهی است
بزن‌دررو و جستن‌ها، نهایت یک دو سه بار است

برای شخم شهرک‌ها و برجِ عاج‌های تو
برای فتح خیبرها فقط یک یا علی کار است

شناسنامه