یارب سزای بیوطنی را روا مدار
هجرت درست؛ بیچمنی را روا مدار
مردن حق است و ذایقه اش را چشیدهایم
اما به مرده، بیکفنی را روا مدار
دل را که پر ز درد و تکلف نمودهای
لطفاً سزای بیدهنی را روا مدار
خود گفتهای و هرچه دلت خواست گفتهای
بر بنده، حکم بیسخنی را روا مدار
هرچیز را شکستن و بستن، دلت؛ ولی
ای دلفریب، دلشکنی را روا مدار
عمریست روح خسته به دنبال پیکر است
بر روح خسته، بیبدنی را روا مدار