آخرین اشعار

ره خورشيد کجاست

زندگی يک سفر است

سفر طولانی

من و تو همسفريم

تو مپندار عزيز

که در اين راه دراز

توشه راه من و تو

لقمۀ نان و کمی آب بوّد

***

زنده گی مجموعه ايست

که در آن شعر سپيد است و سياه

شاعری آمد و شعری بنوشت

کس نخواندش،

که سيه بود و درشت

شاعری آمد و شعری بسرود

همه خواندند،

که آن آيت مهر است و وفا

کاش ای همسفرم

تو هم از مهر سخن گويی و از عشق سرود

کاش ای همسفرم

توشه راه من و تو

آيت مهر شود

و حديثی ز وفا

کاش ای همسفرم

منزل ما ره خورشيد شود

***

خانه ام ديرگهيست

از پی روزنه ای

در پی معمار است

دل اين خانه تاريک

به فغان است و صدا

بارها از در و ديوار همين خانه شنيدم که مرا

با دوصد ناله به خود ميخواند

وز پی روزنه ای

هر نفس پای به سر ميکوبد

ناله اش می شنوم

که ز من ميپرسد:

ره خورشيد کجاست؟

***

کاش ای همسفرم

منزل ما ره خورشيد شود!

شناسنامه