آخرین اشعار

رنگ زاغ

یادش بخیر! خاطر آن کس که داغ داشت
-یک عمر رفته- گمشده اش را سراغ داشت

در شهر هر قدم به تو برخورد مثل من
شیخی که گرد گشت و به دستش چراغ داشت

جرم از پرنده نیست قفس را شکسته است
تقصیر توست ای که تنت بوی باغ داشت

مریم به روی دلقک دیوانه ات نخند
خون دلی ست آن چه به روی دماغ داشت

از شرح زنده گی چه بگویم که یک نفر
در نامه یی نوشت به من (رنگ زاغ داشت)

من سالهاست مرده ام و برجنازه ام
یک لاشخوار پیر فقط قاغ قاغ داشت

شناسنامه