پیراهنی از جنس ماهی بر تنت می دوخت
گاهی گرفته ماه را بر دامنت می دوخت
رنگین کمان را آنقدر می کرد گلدوزی
خامک بروی سینه دور گردنت می دوخت
تنها نشسته هی به پشت چرخ خیاطی
شالی برای بازوان روشنت می دوخت
وقتی غزل های مرا در ذهن خود می بافت
ترکیب های تازه بر پیراهنت می دوخت