آخرین اشعار

دیگر گونه

صبح

صلح رفتن بود

پرسیدی: برمی‏گردی؟

نگاهت نکردم

-“نمی دانم”

و سوار تاکسی شدم

تاکسی دور شد

و من نگاه نکردم به پشت سر

که عشق ما دیگر گونه بود

و غمگین و پنهان بود.

شناسنامه