پیش آمده که بستۀ جان کسی شوی
شبهای تیره، دلنگران کسی شوی
بی علت و دلیل بسوزی بیاد او
آن خودت نباشی و آن کسی شوی
پشت چراغ گل بخری از کبوتری
چون خون تازه در شریان کسی شوی
سخت است گاهُ عقده، گلو باشی از کسی
هنگام گریه، کام و زبان کسی شوی
از آن دمی بترس که از کوه اقتدار
سنگ نشسته بر ره نان کسی شوی
دشوار حالتیست که از جور عاشقان
گم باشی و امام زمان کسی شوی