آخرین اشعار

دو سیب باغ همسایه…

دو لبخند غزل، رقص سپیده مریم و یلدا
دو سیبی باغ همسایه که میرقصند در دریا

دو گل، در بستر یک شعلۀ آتش شرار افشان
که هر دم می کشانندم به سمت خلوت بودا

دو گلبرگ هوس در آستان گندم و آتش
دو تندیس خدای عاشقی در معبد رویا

دو بال آتش افشان ملک در خلوت روحم
که روشن کرد یک آتش ولی افروخت صد سودا

نمیدانم چرا باردگر بی تاب می پیچم!
میان چشم مریم در کنار غُربت یلدا

شناسنامه