آخرین اشعار

دو تنها

یکی گمُ شد تک و تنها یکی این جاست سر درگمُ
یکی در گرمسار و دیگری در سردسیر رُم

دو چشمانش گوزن خستۀ لرزان میان برف
نگاهش بسته یخ در برف کوچ چشم آن مردم

میان خواب من هر شب درآید از درون مه
شبی در رُم شبی در لای یخبندان اِستُکهُلم

یکی گردان* نمایش می دهد، چرخان و سرگردان
فقط در بن بست مشهد و تهران و شهر قم

1- به چنگ جَزر و رُمدِ روزگارش می شود تکرار
سحر در پلۀ اول و شب در پلۀ دوم

2- به چنگ چرخ باد روزگارش می شود تکرار
دمی در حلقۀ اول دمی در حلقۀ دوم

میان پنجه های این دو بازی شکل می گیرد
گهی مانند باران، گاه شکل مزرع گندم

دو تنها، دو برادر، دو تبسّم، در میان اشک
یکی این سو، یکی آن سو، در این دشت پر از گژدم

و من در آتش و در التهاب جملۀ آخر
فقط یک جمله، تف بر بی کسی و آتش و هیزم

 

*وسیله بازی کودکان که با انگشتان شان می چرخانند

شناسنامه