دنیای از رنگین کمان

سرچشمه می‌گیرند از چشمت تغزل‌ها
آشفته‌ی یک تار گیسوی تو کاکل‌ها

اردیبهشت از شال سبزت می‌شود جاری
فرش است در زیر قدم‌هایت گلایل‌ها

دیوارهای فاصله از بین خواهد رفت
با گام‌هایت می‌رسد یک یک به هم پل‌ها

دنیای از رنگین کمان، باران، ترانه،عشق…
در واقعیت شکل می‌گیرد تخیل‌ها

جمعه به‌ جمعه ندبه‌خوانی می‌کند جنگل
اسم تو را با نغمه می‌خوانند بلبل‌ها

شد زنده اشیا زیر لب ذکر تو را خواندم
از نقش‌های جانمازم غنچه‌ زد گل‌ها

پلکی زدی تا حکمت اشراق روشن شد
چشمان تو سرچشمه‌ی دور و تسلسل‌ها

شناسنامه