آنکه سنجیده دل تنگ حرم را با تو
به سرانجام رساندست کرم را با تو
شاد از آنیم که در پیچش گیسوی غزل
میشناسیم پریشانی غم را با تو
قبل از آغاز گرفتار نگاهت بودیم
یاد داریم خوشیهای عدم را با تو
کودک طبع که از شوق تو برخاسته بود
اولین مرتبه برداشت قدم را با تو
حسبی الله نوشتی که گدای کرمت
برده از خاطر خودکثرت کم را با تو
یا حسن گفت و دل از خیل علیگویان برد
هر که برداشت در این دسته، علم را با تو
شتر فتنه زمین گیر شد از هیبت تو
در جمل دیده جهان اصل جنم را با تو
نا امیدش نکند فاطمه آن کس را که
آبرو داده هر آیینه قسم را با تو