دلبر برادر است، دلاور برادر است
شب آمده است و ماه منور برادر است
آری امید تشنگی کودکان عموست
آری پناه اول و آخر برادر است…
لب تشنه ی فرات که در لحظه ی ممات
بگذاشت سر به دامن کوثر برادر است
زینب از این به بعد چه خاکی به سر کند؟
چون که عمود خیمه ی خواهر برادر است
دیگر مگر حسین کمر راست می کند؟
وقتی عصای دست برادر برادر است
در سوگ آن دو دست که پیمان نمی شکست
دستی که خاک ریخته بر سر برادر است
ماه تمام، بی تو شب تیره می شوم
به دست های خالی خود خیره می شوم…