برای خاطراتت دفتر غم می شوم کابل
به رویِ شانه هایت شال ماتم می شوم کابل
چنان آشوب و بلوا کردهای در من و معلوم است
که مثل کاکلت در باد و درهم می شوم کابل
به خوابم سرخ می رقصی میان هالهای از خون
تو می رقصی و من از قامتت خم می شوم کابل
به دوشت می کشی ویرانه هایم را و می گریی
برای گریه هایت زانوی غم می شوم کابل
به حلق شعر امشب واژه های تلخ می ریزم
به کام بیت بیت این غزل سم می شوم کابل