خورشید، پشت این شب غمگین دمیدنیست
تصویر صبح، در دل آیینه دیدنیست
میگفت با پرنده نسیم هراسناک
دلتنگی درخت به پایان رسیدنیست
فردا به روی باغچه لبخند میزند
امروز اگر که اشک کبوتر چکیدنیست
با موجهای مرده گپ از زندگی بزن
این سایه از کرانهی دریا رمیدنیست
بدتر از این چه میشود ای دوست روزگار!
از دشتهای غمزده آهو رمیدنیست
با پای عشق، میشود از هر بلا گذشت
با دست مهر، گردن این غم خمیدنیست