آخرین اشعار

در قصه های مردم

رفتیم مثل دریا با یک جهان تلاطم
کردیم تندر آسا با صخره ها تصادم

از دور دست شن ها میکرد مرغ دریا
آهنگ زندگی را با صد زبان ترنم

رفتیم و بار خود را بستیم سوی خورشید
کردیم رستمانه آهنگ خوان هفتم

اینست آنچه مانده از ما به یادگاری
یک مشت قهرمانی در قصه های مردم

نا آشناست حتا با خود زبان این قوم
من با زبان دریا با کی کنم تکلم؟

رفتی و بی تو دیدم غم های این جهان را
در قلب کوچک خود در حالت تراکم

تا مثل غنچه خندم یک لحظه سوی هستی
قرضم دهید یاران! یک چیزکی تبسم

شناسنامه